معنی شیر کردن - فرهنگ فارسی عمید
معنی شیر کردن
- شیر کردن
- کسی را دل و جرئت دادن و او را به کاری برانگیختن
تصویر شیر کردن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با شیر کردن
شیر کردن
- شیر کردن
- تشجیع کردن برانگیختن: می خواهی مرا شیر کنی که از روی چوب (جوی) بپرم ک
فرهنگ لغت هوشیار
شیر کردن
- شیر کردن
- در تداول عامه به معنی تشجیع کردن و برانگیختن است. (یادداشت مؤلف). رجوع به شیر شدن شود
لغت نامه دهخدا
پیر کردن
- پیر کردن
- فرتوت ساختن کهنسال گردانیدن بسالخوردگی رسانیدن: چه تدبیر از پی تدبیر کردن نخواهم خویشتن را پیر کردن، (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
شکر کردن
- شکر کردن
- سپاس نعمت و احسان کسی را گفتن، ذکر جمیل کسی را گفتن ثنا گفتن
فرهنگ لغت هوشیار