معنی شرفالنگ - فرهنگ فارسی عمید
معنی شرفالنگ
شرفالنگ
شرفاک، هر صدای آهسته، صدای پا، شرفانگ، شرفه
تصویر شرفالنگ
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با شرفالنگ
شرفالنگ
شرفالنگ
شرفاک. شرفانگ. (ناظم الاطباء). به معنی شرفاک است. (فرهنگ جهانگیری) (از برهان) (از آنندراج). رجوع به شرفاک شود
لغت نامه دهخدا
شرفانگ
شرفانگ
شرفاک. شرفالنگ. (ناظم الاطباء). به معنی شرفاک است. (فرهنگ جهانگیری) (از برهان) (از آنندراج). رجوع به شرفاک شود
لغت نامه دهخدا
شیشالنگ
شیشالنگ
دُم جُنبانَک، پرندۀ کوچک خاکستری رنگ و به اندازۀ گنجشک که بیشتر در کنار آب می نشیند و پشه و مگس صید می کند و غالباً دم خود را تکان می دهد دُم بِشکَنَک، دُمتَک، دُم سَنجه، دُم سیجه، دُم سیچه، سَریچه، سیسالَنگ، کَراک، آبدارَک، گازُرَک
فرهنگ فارسی عمید
شیشالنگ
شیشالنگ
سیسالنگ و صعوه که دم جنبان نیز گویند. (ناظم الاطباء). دم جنبانک. (فرهنگ فارسی معین). در خراسان سوسه لِنک می گویند. (یادداشت محمدِ پروین گنابادی)
لغت نامه دهخدا
شتالنگ
شتالنگ
استخوان پاشنه پا کعب بجول بژول وژول، بجول که با آن قمار کنند، تار ابریشمی (ساز و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.