معنی سخون - فرهنگ فارسی عمید
معنی سخون
سخون
سخن، آنچه گفته شود، کلام، قول، نطق، بیان، گفتار برای مثال بودنی بود می بیار اکنون / رطل پر کن مگوی بیش سخون (رودکی - ۵۴۶)
تصویر سخون
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با سخون
سخون
سخون
شوربای گرم کرده خوراک گرم کرده سخن: بودنی بود می بیارا اکنون رطل پر کن مگوی بیش سخون. (رودکی 1107)
فرهنگ لغت هوشیار
سخون
سخون
بمعنی سخن که کلام باشد. (برهان) (آنندراج) (غیاث) : بودنی بود می بیار اکنون رطل پر کن مگوی بیش سخون. رودکی. ترسم کآن وهم تیزخیزت روزی وهم همه هندوان بسوزد بِسْخون. دقیقی
لغت نامه دهخدا
سخون
سخون
شوربای گرم کرده. (منتهی الارب) (آنندراج). خوردنی دیگرباره و گرم کرده. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
سخون
سخون
اشک گرم گریستن چشم، یعنی محزون و غمناک شدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.