جدول جو
جدول جو

معنی رو در رو

رو در رو
برابر هم، روبارو، رو به رو، رویاروی، روی در روی
تصویری از رو در رو
تصویر رو در رو
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با رو در رو

روی در روی

روی در روی
بَرابَرِ هَم، روبارو، رویاروی، رو دَر رو، رو بِه رو
روی در روی
فرهنگ فارسی عمید

رو به رو

رو به رو
بَرابَرِ هَم، رویاروی، رو دَر رو، روبارو، روی دَر روی
رو به رو شدن: برابر هم شدن، به هم رسیدن و رو در روی یکدیگر واقع شدن
رو به رو کردن: کنایه از دو تن را در برابر هم نگه داشتن که حرف های یکدیگر را بشنوند یا مطلبی را در مقابل هم بگویند
رو به رو
فرهنگ فارسی عمید

تو در تو

تو در تو
دارای تاها یا لاهای متعدد، تو بِه تو، لا بِه لا، تا بَر تا، پَردِه دَر پَردِه، توه بَر توه، لا بَر لا
تو در تو
فرهنگ فارسی عمید

روی در روی

روی در روی
روبرو. مقابل. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به روبرو شود
لغت نامه دهخدا