کسی که کام وی ازتشنگی خشک شده باشد. (ناظم الاطباء). سخت تشنه. تشنه لب، آرزومند. خواهان چیزی: ز فیض باده جوش گل بباد است چراغان تشنه کام یک چراغ است. محمد زمان راسخ (از آنندراج)
آرزومندی. خواهان چیزی بودن: دگر از تشنه کامی های مشتاقان چه می پرسی به رنگ لاله تنها جام می نوشد نبیذ اینجا. ناصرعلی (از آنندراج). رجوع به تشنه کام شود