معنی پیکارپرست - فرهنگ فارسی عمید
معنی پیکارپرست
پیکارپرست
آنکه جنگ و پیکار را دوست دارد، جنگجو، پیکاردوست
تصویر پیکارپرست
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پیکارپرست
پیکارپرست
پیکارپرست
پیکارجوی. جنگجوی. (انجمن آرا). شجاع و دلاور. ج، پیکارپرستان
لغت نامه دهخدا
پیکار پرست
پیکار پرست
پیکار جوی جنگجوی دلاور: از فتنه درین سوی فلک جای نبینند پیکار پرستان نه عمل را نه امانرا. (انوری)
فرهنگ لغت هوشیار
بیمارپرست
بیمارپرست
پرستار بیمار. (ناظم الاطباء). بیماربان: همه بیمارپرستان ز غمم سیر شدند آنکه این غم خورد امروز شمائید همه. خاقانی
لغت نامه دهخدا
پیکارپرستان
پیکارپرستان
جَمعِ واژۀ پیکارپرست، جنگجویان. (انجمن آرا). کنایه از مردمان جنگجو. (آنندراج) (برهان) : از فتنه درین سوی فلک جای نبینند پیکارپرستان نه عمل را نه امان را. انوری (از آنندراج). رجوع به پیکار پرست شود
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.