پر وزن پر وزن هر چیز پر سوراخ و شبکه دار: (چرخ پنداری بخواهد بیختن زان همی پوشد لباس پر وزن) (لغ)، آردبیز غربال پرویز فرهنگ لغت هوشیار
پروزن پروزن غربال، آردبیز، هر چیز مشبک و سوراخ سوراخ، برای مِثال چرخ پنداری بخواهد شیفتن / زآن همی پوشد لباس پروزن (ناصرخسرو۱ - ۱۵۹) فرهنگ فارسی عمید
پروزن پروزن پرویزن. پرویز. پریزن. پریز. آردبیز. غربال، هرچیز پرسوراخ و شبکه دار: چرخ پنداری بخواهد بیختن زان همی پوشد لباس پروزن. ناصرخسرو. و رجوع به پرویزن شود لغت نامه دهخدا
پر شدن پر شدن مملو گشتن ممتلی شدن امتلا، فراوان شدن بسیار شدن، یا پر شدن گوش (کسی) از... یا پر شدن قفیز. لبریز شدن پیمانه، سپری شدن چیزی، مردن کشته شدن، تمام شدن پیمانه صبر برسیدن شکیب. یا پر شدن پیمانه. شکیبایی بپایان آمدن، عمر بسر آمدن رسیدن اجل فرهنگ لغت هوشیار