معنی بلغنده بلغنده ویژگی چیزهایی که روی هم نهاده شده است، توده شده، بلغنده، بلغد، بلغده،بسته، بستۀ قماش، بقچه، رزمه، برای مثال راه باید برید و رنج کشید / کیسه باید گشاد و بلغنده (سوزنی - ۸۷)لنگۀ بار تصویر بلغنده فرهنگ فارسی عمید