جدول جو
جدول جو

معنی بشتزه

بشتزه
چنگالی، خوراکی که از روغن داغ کرده و آب و شکر یا شیره با نان تریت کرده درست کنند
چنگال خوست، چنگال خست، چنگال خوش، انگشتو، بشتره، بشنزه، بشنژه
تصویری از بشتزه
تصویر بشتزه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بشتزه

بشنزه

بشنزه
چنگالی که از آرد کنجد و خرما و یا از نان گرم و روغن و دوشاب و یا از نان تنک و روغن و خرما سازند بشنزه
فرهنگ لغت هوشیار

بشتره

بشتره
حلوا با کنجد و خرما، حلوایی که از آرد کنجد و خرما یا از نان باریک کرده مثل چنگال یکجا میمالند چنگالی انگشتو
فرهنگ لغت هوشیار

بشنزه

بشنزه
چَنگالی، خوراکی که از روغن داغ کرده و آب و شکر یا شیره با نان تریت کرده درست کنند
چَنگال خوست، چَنگال خُست، چَنگال خوش، اَنگُشتو، بَشتِرَه، بَشتِزَه، بُشنِژَه
بشنزه
فرهنگ فارسی عمید

بشتره

بشتره
چَنگالی، خوراکی که از روغن داغ کرده و آب و شکر یا شیره با نان تریت کرده درست کنند
چَنگال خوست، چَنگال خُست، چَنگال خوش، اَنگُشتو، بَشتِزَه، بَشنِزَه، بُشنِژَه
بشتره
فرهنگ فارسی عمید

بشتره

بشتره
بشنزه. بشنژه. بشتیره. حلواییست که خرما و نان باریک کرده مثل چنگال یکجا میمالند. (شرفنامۀ منیری). حلوائیست که از آرد کنجد و خرما یا از نان باریک کرده مثل چنگال یکجا می مالند. (مؤیدالفضلاء). چنگالی باشد که می خورند و بسحاق اطعمه گوید که آردۀ کنجد و خرماست که در یکدیگر بمالند. (سروری) (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 196). چنگالی که از آرد کنجد و خرما و یا از نان گرم و روغن و دوشاب یا از نان تنگ و روغن و خرما سازند. (آنندراج). و رجوع به ناظم الاطباء شود:
گرتیر بلا بارد در کوچۀ ماهیچه
از نان سپری سازم و از بشتره آماجی.
بسحاق اطعمه (از سروری)
لغت نامه دهخدا

بشته

بشته
حریر منقش. (از اوبهی). رجوع به بسته در معنی حریر منقش شود، روی مردم، یقول: فلان حسن البشر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). روی آدمی. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا