جدول جو
جدول جو

معنی آمود

آمود
ساخته، آراسته، به رشته کشیده شده مثلاً گوهرآمود
تصویری از آمود
تصویر آمود
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با آمود

آمود

آمود
در کلمات مرکبه چون گوهرآمود و مانند آن، بگوهرکشیده، مُنسلک به ... در رشته های آن گوهر درآورده، در تارهای آن گوهر منسلک کرده، مرصع، درنشانده:
گرفته مهد را در تختۀ زر
برآموده بمروارید و گوهر،
نظامی،
نشاندش بر سریر گوهرآمود
زمین را کرد از لب شکّرآلود،
امیرخسرو،
مگر سیل آمد از دریای مقصود
که شد پای حریفان گوهرآمود؟
امیرخسرو
لغت نامه دهخدا

آلود

آلود
در کلمات مرکب بمعنی آلوده آید: آرد آلود خشم آلود خون آلود زهر آلود
فرهنگ لغت هوشیار

آموت

آموت
آشیان مرغان شکاری مانند باز و عقاب آشیانه: بر قله قاف بخت و اقبال آموت عقاب دولت تست (منجیک)
فرهنگ لغت هوشیار