کنایه از قطرات باران: ز دست بخشش او حاکی است اشک سحاب ز حزم محکم او راوی است سنگ جبال. انوری (از آنندراج). اشک ابر. اشک نیسان. و رجوع به اشک و اشک نیسان شود
کنایه از قطره های خون و چربی که هنگام پختن کباب بر روی آتش می ریزد، برای مِثال اظهار عجز پیش ستمگر روا مدار / اشک کباب باعث طغیان آتش است (صائب - لغت نامه - اشک)
مجازاً بمعنی دیدۀ ابرهاست چه همانگونه که از دیدۀ آدمی اشک میریزد از سحاب نیز باران میبارد، پس بمجاز برای سحاب هم، چشمی و دیده ای فرض کرده اند: از کف زرفشان او خجلند چشمۀ آفتاب و چشم سحاب. سوزنی