جدول جو
جدول جو

معنی مگاتن

مگاتن
واحدی برای اندازه گیری وزن، معادل یک میلیون تن
تصویری از مگاتن
تصویر مگاتن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مگاتن

مماتن

مماتن
دورشده. (ناظم الاطباء). دورشونده، به نهایت دورکننده. (منتهی الارب). رجوع به مماتنهشود، شدید. یقال: سار سیراً مماتناً، ای شدیداً. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، درنگ و تأخیر کننده در وام. (منتهی الارب). بدبده. بدحساب. آنکه در ادای دین درنگ و تأخیر می کند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مماتنه شود
لغت نامه دهخدا

مناتن

مناتن
مواضع بوهای بد. واحد آن مَنتَن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

ماتن

ماتن
نویسندۀ متن. مقابل شارح و محشی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). اسم فاعل و در اصطلاح مؤلفین: واضعالاصل. یقال ’الشارح خطاء الماتن’. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا