جدول جو
جدول جو

معنی گراور

گراور
فلزی مسطح از آلیاژ روی که به روشی شبیه چاپ عکس، تصویر مورد نظر را بر روی آن حک می کنند، کنایه از تصویری که با این روش بر روی کاغذ چاپ شده است
تصویری از گراور
تصویر گراور
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گراور

گراور

گراور
عکس که با دستگاه مخصوص در روی فلز مخصوص عکسبرداری شود جهت چاپ روی کاغذ
فرهنگ لغت هوشیار

گراور

گراور
قطعه فلزی که برای چاپ تصویر یا دستخط در چاپ مسطح به کار می رود و نخست نوشته یا تصویر را به طریقه ای شبیه چاپ عکس بر روی این قطعه فلز ثبت می کنند، عکس چاپ شده در یک متن
فرهنگ فارسی معین

گراور

گراور
تصویر چیز کنده شده وحکاکی شده. شکل کنده شده. صورت کلیشه شده. نقش. رسم
لغت نامه دهخدا

پراور

پراور
پرنده، دارای پر، تیزپَر، تیزرو، برای مِثال گهی با چراگر چراگر شدی / گهی با پراور پراور شدی (خواجو- مجمع الفرس - پراور)
پراور
فرهنگ فارسی عمید

گراگر

گراگر
با شعله زیاد: گر اگر میسوزد، تند تند: گراگر این جنس را میخرند
گراگر
فرهنگ لغت هوشیار