جدول جو
جدول جو

معنی گدگد

گدگد
آوایی که بدان بز را فرامی خوانند تا نوازش کنند، برای مثال زان که دیری ست تا مثل زده اند / نشود بز به گدگدی فربه (ابن یمین - ۵۱۳)
تصویری از گدگد
تصویر گدگد
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گدگد

گوگد

گوگد
قصبه ای است از دهستان جلگه شهرستان گلپایگان. واقع در 6هزارگزی جنوب خاور گلپایگان و 4هزارگزی خاور شوسۀ گلپایگان به خوانسار. جلگه و گرمسیر و سکنۀ آن 4996 تن است. آب آن از چشمه و قنات و چاه و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن مالرو است. دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

گدگدی

گدگدی
جنباندن انگشتان در زیر بغل کسی تا به خنده افتد. (برهان) (جهانگیری). غلغلچ. غلغلیچه. غلغلک. کلمه ای است که در عربی آن را دغدغه خوانند. ابن سینا رساله ای در پیدایش دغدغه در بدن انسان تألیف کرده است. رجوع به کتاب فهرست کتب خطی مجلس شورای ملی ج 3 شود
لغت نامه دهخدا

گدگدی

گدگدی
کلمه ای باشد که شبانان بدان بز را نوازش کنند و بجانب خود طلبند. (برهان) (آنندراج). پژپژی. (جهانگیری) :
زآنکه دیر است تا مثل زده اند
نشود بز به گدگدی فربه.
ابن یمین (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا