جدول جو
جدول جو

معنی کشت کاری

کشت کاری
زراعت، حرفۀ زارع، کشت کاری، کشاورزی، کشت و زرع
تصویری از کشت کاری
تصویر کشت کاری
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کشت کاری

زشت کاری

زشت کاری
فحشاء. (مهذب الاسماء) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، بدعملی. فعل زشت کار:
جهان را گوهر آمد زشت کاری
چرا زو مهربانی گوش داری
بنزدش هیچکس را نیست آزرم
که بیقدر است و بی مهر است و بی شرم.
(ویس و رامین، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
رجوع به زشت و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا

کشت کار

کشت کار
کشتزار، مزرعه، کشاورز، کشتکار، دهقان
بَرزِگَر، زارِع، فَلّاح، وَرزِگَر، بَرزکار، بَزرکار، بَرزیگَر، بَرزه گَر، گیاه کار، حَرّاث، حارِث، بازیار، کَدیوَر، وَرزِگار، وَرزِکار، وَرزه، وَرزی، کِشوَرز، واستِریوش، کِشتبان
کشت کار
فرهنگ فارسی عمید

کشتکاری

کشتکاری
زراعت. فلاحت. (ناظم الاطباء). برزیگری. برزگری. دهقنت
لغت نامه دهخدا

شکن کاری

شکن کاری
کار شکنی، شکست دادن بطعن، سخن بی صرفه گفتن بیهوده گویی، بی عزت کردن
فرهنگ لغت هوشیار

سفت کاری

سفت کاری
شغل و عمل سفت کار مانند آجرچینی و پی سازی در ساختمان
سفت کاری
فرهنگ فارسی عمید

چکش کاری

چکش کاری
عمل چکش زدن به فلزات، کوبیدن و صاف کردن فلزات با چکش
چکش کاری
فرهنگ فارسی عمید