که زخمه کج و خارج آهنگ دارد. با زخمۀ کج. آنکه زخمه راست ودرست نتواند زد و آواز زخمۀ او خارج از آهنگ بود، بدعمل. دغاباز. (آنندراج) : بفرمود تا آن دو سرهنگ را دو کژزخمۀ خارج آهنگ را. نظامی (از آنندراج)
بدمضراب. آنکه ساز بد زند: زین سور بآیین تو بردند بخروار زرّ و درم آن قوم که نرزند بدو تیز از مطرب بدزخمه و شب بازی بدساز سنگ و سرح (؟) وچپه زن و مسخره و حیز. سوزنی (از یادداشت مؤلف)
که زخمۀ ناراست و خارج آهنگ دارد. که مضراب ناراست دارد، مجازاً که کارها به ناراستی و ناهماهنگی کند: بفرمود تا آن دو سرهنگ را دو کج زخمۀ خارج آهنگ را. نظامی
کنایه از رسیدن تیر است برنشانه. (انجمن آرا) (برهان) (آنندراج). تیری که بر نشانه رسد و برخورد کند. (ناظم الاطباء) : چون ز کمان تیر شکرزخمه ریخت زهر ز بزغالۀ خوانش گریخت. نظامی. همی رفت بر باد چون نفس مطرب ز تیرشکرزخمه جانهای شیرین. ابوالبرکات (از آنندراج)
عفونت و چرک کردن زیر ناخن که بر اثر ضربه یا عفونتها عمومی عارض شود. برای معالجه این عارضه معمولا ناخن مبتلی را باید بکشند داخس درد ناخن عقربک: (در کژدمه ات بیان کنم قاعده ای کز خوان شفا ترا بود مایده ای:) (بگشا رگ و مسهل خور و میساز طلا از سرکه و افیون که بری فایده ای)، (یوسفی طبیب)