جدول جو
جدول جو

معنی کام جو

کام جو
آنکه در طلب آرزوی خود برآید، جویندۀ کام و مراد
تصویری از کام جو
تصویر کام جو
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کام جو

کامجو

کامجو
جویندۀ تمتع و عیش و عشرت، (ناظم الاطباء)، رجوع به کامجوی شود:
وصل زن هرچند باشد پیش مرد کامجو
روح راحت را کفیل و نقد عشرت را ضمان،
اوحد سبزواری
لغت نامه دهخدا

کامجو

کامجو
خوشگذران، عشرت طلب، عیاش، کامران، کامروا، کام طلب، مرادطلب، هوس ران، هوسباز
متضاد: نامراد
فرهنگ واژه مترادف متضاد

باز جو

باز جو
کسی که جانب دولت یا موسسه ای ماء مور رسیدگی و تحقیق در امری است
باز جو
فرهنگ لغت هوشیار