جدول جو
جدول جو

معنی کاروانگاه

کاروانگاه
جای کاروان، محل اقامت کاروان، کاروان سرا، کنایه از دنیا، برای مثال چرا دل بر این کاروانگه نهیم / که یاران برفتند و ما بر رهیم (سعدی۱ - ۱۸۸)
تصویری از کاروانگاه
تصویر کاروانگاه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کاروانگاه

کاروانگاه

کاروانگاه
کاروانسرای: (چون کاروان روان شدی وی بکار وانگاه میگشتی)، (مجمل التواریخ و القصص)
کاروانگاه
فرهنگ لغت هوشیار

کاروانگاه

کاروانگاه
کاروانگه. کاروانسرا ومحل اقامت کاروان. (ناظم الاطباء). خان:
نگه کردم بگرد کاروانگاه
بجای خیمه و جای رواحل.
منوچهری.
کاروان ظفر و قافلۀ فتح و مراد
کاروانگاه به صحرای رجای تو کند.
منوچهری.
بچه ماند؟ بخوان کاروانگاه
همیشه کاروانی را در او راه.
(ویس و رامین).
و این جهان گذرنده دار خلود نیست و همه بر کاروانگاهیم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 371). چون کاروان روان شدی وی بکاروانگاه میگشتی. (مجمل التواریخ و القصص ص 227). مرد چنان کرد و بازگشت به کاروانگاه رسید، کاروان زده بودند همه کالاها برده و مردمان بسته و افکنده. (تذکره الاولیاء عطار).
کاروانگاه حوادث جای خواب امن نیست
در ره سیل خطر مگشا میان خویش را.
صائب (از آنندراج).
چو سرای کاروانگاه است دنیا بر گذر
شب نمی آید که صد مسکین درو رنجور نیست.
ملانظیری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

کاروانگاه

کاروانگاه
نام ناحیه ای درهفت فرسنگی ’رباط طمغاج’ و نه فرسنگی ’رباط سرهنگ’. (نزهه القلوب چ لیسترانج، المقاله الثالثه ص 177)
لغت نامه دهخدا

کاروانگه

کاروانگه
کاروانگاه. خان. کاروانسرا:
چرا دل بر این کاروانگه نهیم
که یاران برفتند و ما در رهیم.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا

کار وانگه

کار وانگه
کار وانگاه: (چرا دل بر این کار وانگه نهیم که یاران برفتند و مادر رهیم) (بوستان)
کار وانگه
فرهنگ لغت هوشیار

کاروانخانه

کاروانخانه
کاروانسرای: (یکی کاروان خانه اندر سرای نبد کاله را بر زمین نیز جای)
کاروانخانه
فرهنگ لغت هوشیار

کارزارگاه

کارزارگاه
جنگ گاه، (آنندراج)، میدان جنگ و نبرد، (ناظم الاطباء) : من مثال دادم تا شراعی زدند در میان کارزارگاه، آنجا فرودآمدم تا اقتدا بمن کنند و بکوشند تاخللی نیفتد، نکردند، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 554)
لغت نامه دهخدا

کاروانه

کاروانه
دهی از دهستان ماهیدشت بالا، بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، واقع در 22هزارگزی جنوب کرمانشاه و 2هزارگزی سرونو. دشت و سردسیر و دارای 220 تن سکنه است. آب از رود خانه مرگ تأمین می شود. محصول آن غلات و حبوبات و صیفی و لبنیات و شغل اهالی زراعت وگله داری است. راه مالرو دارد. تابستان از سرونو اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا