جدول جو
جدول جو

معنی غوطه ور

غوطه ور
فرورفته در آب، آنکه یا آنچه در آب فرو رفته است
غوطه ور شدن: در آب فرو رفتن، سر به آب فرو بردن
تصویری از غوطه ور
تصویر غوطه ور
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غوطه ور

غوطه ور

غوطه ور
آنکه در آب فرورود. غواص. (ناظم الاطباء). فرورونده در آب. به آب فروشونده. غوطه خورنده. غوطه زننده. سر به آب فروبرنده. غوطه خوار. غوطه خور. رجوع به غوطه و غوته شود
لغت نامه دهخدا

غوطه خور

غوطه خور
آنکه در آب غوطه خورد. غواص. (ناظم الاطباء). غوطه خوار. غوطه ور. فرورونده در آب. سر به آب فروبرنده: قَمّاس، غوطه خور. (منتهی الارب) ، هر چیزی که در زیر آب فروشده باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به غوطه و غوته شود
لغت نامه دهخدا

کوزه ور

کوزه ور
صاحب کوزه کوزه دار: باغ زهر غنچه شده کوزه ور گردش چرخ از گل تر کوزه گر. (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار

غوطه طی

غوطه طی
الَغوطه طی، شهری است در بلاد طی ٔاز آن بنی لام که نزدیک جبال صبح از آن بنی فزاره واقعاست. (از معجم البلدان). رجوع به مادۀ بعدی شود
لغت نامه دهخدا