شتک زدن شتک زدن انعقاد مایعی غلیظ بر شی: سر شب که شد پدرش که با کلاه تخم مرغی که دوغ آب گچ رویش شتک زده بود از بنایی بر گشت فرهنگ لغت هوشیار
شیر زده شیر زده کودکی که به هنگام شیرخوارگی کم شیر خورده و لاغر و نزار شده باشد، جمع شیر زدگان فرهنگ لغت هوشیار
ماه زده ماه زده دیوانه، آنکه عقلش زایل شده باشد، بی عقل، مجنون، بی خِرد، هار مثلاً سگ دیوانه فرهنگ فارسی عمید