جدول جو
جدول جو

معنی چرا داشتن

چرا داشتن
علف خوردن حیوانات علف خوار در چراگاه، چرا کردن
تصویری از چرا داشتن
تصویر چرا داشتن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چرا داشتن

فرا داشتن

فرا داشتن
بلند کردن و بر سر دست گرفتن، نگه داشتن، منصوب کردن، گماشتن
گوش فراداشتن: گوش دادن، شنیدن
فرا داشتن
فرهنگ فارسی عمید

فرا داشتن

فرا داشتن
بلند کردن، به سویی متوجه کردن، نگهداشتن: من آن شب درآن موضع حاضر بودم و شما را چراغ فرا می داشتم، نصب کردن گماشتن 0 یا گوش فرا داشتن 0 استماع کردن
فرهنگ لغت هوشیار

فرا داشتن

فرا داشتن
بر سر دست گرفتن، بلند کردن، به سویی متوجه کردن، نگه داشتن
فرا داشتن
فرهنگ فارسی معین

چرب داشتن

چرب داشتن
نرم و مهربان داشتن کسی را:
همان بِه ْکه با او به آواز نرم
سخن گویم و دارمش چرب و گرم.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

چراغ داشتن

چراغ داشتن
چراغ بکف داشتن. چراغ در دست داشتن، چراغ گرفتن. چراغ پیش پای کسی داشتن. چراغ به راه کسی یا برای روشن داشتن پیش پای کسی بدست گرفتن:
ره نمودن بخیر ناکس را
پیش اعمی چراغ داشتن است.
سعدی.
شب ظلمت و بیابان بکجا توان رسیدن
مگر آنکه شمع رویت به رهم چراغ دارد.
حافظ
لغت نامه دهخدا

ابا داشتن

ابا داشتن
سر پیچی کردن روی تافتن تن ابا کردن امتناع ورزیدن
ابا داشتن
فرهنگ لغت هوشیار