معنی پی سپر کردن پی سپر کردن پی سپار لگدمال کردن، پایمال کردن، پی سپار کردن تصویر پی سپر کردن فرهنگ فارسی عمید
پی سپر کردن پی سپر کردن پی سپار کردن. با پای رفتن. از روی آن گذشتن: پی سپر کردن راهی را، پا سپر کردن. پیمودن آنرا. رفتن بر آن. وَطء، لگدمال کردن. پایمال کردن. پیخستن. لگدکوب کردن. پایکوب کردن لغت نامه دهخدا
پی پر کردن پی پر کردن قوی شدن پاهای کره اسب یا کره خر و کرۀ استر و توانا شدن برای بار بردن یا سواری دادن فرهنگ فارسی عمید