معنی پاکیزه کردن پاکیزه کردن پاک کردن، پاکیزه ساختن از آلودگی و پلیدی، پاکیزه کردن، شستن چیزی و چرک آن را گرفتن، صاف کردن، خالص کردن، آشغال و نخالۀ چیزی از قبیل گندم یا جو و امثال آن ها را جدا کردن، ستردن، زدودن، محو کردن چیزی از روی چیزی دیگر، پاکیدن تصویر پاکیزه کردن فرهنگ فارسی عمید
پاکیزه مرد پاکیزه مرد پاک مرد. صالح: زمانی بیاید که پاکیزه مرد شود خوار چون آب دانش بخورد. فردوسی لغت نامه دهخدا