جدول جو
جدول جو

معنی پاکیزه کردن

پاکیزه کردن
پاک کردن، پاکیزه ساختن از آلودگی و پلیدی، پاکیزه کردن، شستن چیزی و چرک آن را گرفتن، صاف کردن، خالص کردن، آشغال و نخالۀ چیزی از قبیل گندم یا جو و امثال آن ها را جدا کردن، ستردن، زدودن، محو کردن چیزی از روی چیزی دیگر، پاکیدن
تصویری از پاکیزه کردن
تصویر پاکیزه کردن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پاکیزه کردن

پاکیزه کردن

پاکیزه کردن
تقدیس. تهذیب. (دهار) (تاج المصادر) ، تنظیف. پاک کردن
لغت نامه دهخدا

پاکیزه مرد

پاکیزه مرد
پاک مرد. صالح:
زمانی بیاید که پاکیزه مرد
شود خوار چون آب دانش بخورد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پاکیزه شدن

پاکیزه شدن
طیب. طیبت. تطیاب. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا