معنی بنا نهادن بنا نهادن بَنا نَهادَن ساختمان کردن، بنیاد کردن، بنا کردن، قرارگذاشتن ساختمان کردن، بنیاد کردن، بنا کردن، قرارگذاشتن تصویر بنا نهادن فرهنگ فارسی عمید