جدول جو
جدول جو

معنی براجم

براجم
برجمه، استخوان های ریز دست و پا، مفاصل انگشتان
تصویری از براجم
تصویر براجم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با براجم

براجم

براجم
جَمعِ واژۀ برجمه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). بندهای انگشتان. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به برجمه شود
لغت نامه دهخدا

براجم

براجم
قومی است از اولاد حنظله بن مالک. و در مثل است: ان الشقی وافد البراجم و این در حق کسی گویند که خود را از طمع در هلاکت اندازد و اصلش آنست که سوید بن ربیعۀ تمیمی سعد برادر عمرو بن هند را بکشت و بگریخت پس عمرو بن هند سوگند یاد کرد که صد کس را از بنی تمیم در قصاص برادر بسوزد و آنگاه نودونه کس را از بنی تمیم سوخته بود مردی به دلالت دخان و بوی سوختگان بطمع طعام بدو درآمد از وی پرسیدند کیستی گفت از تمیم پس ملک عمرو بن هند او را درآتش افکند و صد را به آن کامل ساخت. (یادداشت مؤلف) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

براهم

براهم
هندی تازی شده از برهمن کستی بندان جمع برهمن برهمنان براهمه
براهم
فرهنگ لغت هوشیار

تراجم

تراجم
ترجمه ها، شرح های احوال، جمعِ واژۀ تَرجُمان و تُرجُمان، جمعِ واژۀ تَرجَمَه
تراجم
فرهنگ فارسی عمید