جدول جو
جدول جو

معنی بازپیچ

بازپیچ
مهره یا چیز دیگری که بالای گهواره برای سرگرمی کودک آویزان کنند
تاب، نوعی وسیلۀ بازی شامل رشته ای محکم و نشیمنگاهی آویزان در وسط آن که کمی بالاتر از سطح زمین قرار دارد و در هوا به جلو و عقب حرکت می دهند، بادپیچ، پالوازه، آورک، نرموره، سابود، بازام، گواچو، اورک
تصویری از بازپیچ
تصویر بازپیچ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بازپیچ

بازپیچ

بازپیچ
بازنیچ، مهرۀ چندی است که بر ریسمان بندند و از بالای گهوارۀ اطفال آویزند تا ایشان بدان بازی کنند و آنرا بعربی دأداءه گویند، (برهان) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج)، مهره ای چند است که بر ریسمان بندند و از بالای گهواره آویزند که کودکان به آن بازی کنند و بعربی دوداه گویند اما در السامی فی الاسامی مسطور است که هی خشبات یضم بعضها الی بعض و یوضع علیها شی ٔ اما من خشب عریض او غیره من اللباس لیکون للصبی بمنزلهالمهد، (سروری) :
عقد ثریا نشود بازپیچ،
شهید (از انجمن آرا)،
پی مهد اطفال جاهت سزد
که عقد ثریاشود بازپیچ،
شهید (از سروری)،
و رجوع به شعوری ج 1 ورق 154 شود
لغت نامه دهخدا

بارپیچ

بارپیچ
ریسمان یا تسمه ای که با آن بار را بر سقف اتومبیل می بندند
بارپیچ
فرهنگ فارسی عمید

بادپیچ

بادپیچ
تاب، ریسمانی که از جایی آویزان می کردند و در آن می نشستند تا به جلو و عقب حرکت کنند، نَرمورِه، گُواچو، بازام، آوَرَک، پالوازِه، سابود، اَورَک، بازپیچ برای مِثال ز تاک خوشه فروهشته وز باد نوان / چو زنگی شده بر بادپیچ بازیگر (ابوالمثل بخارایی- صحاح الفرس - بادپیچ)
بادپیچ
فرهنگ فارسی عمید

بازنیچ

بازنیچ
ریسمانی باشد که در ایام عیدو جشن از جایی آویزند و زنان و دختران بر آن نشسته در هوا آیند و روند، (برهان قاطع)، مصحف بازپیچ (باذپیج)، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، ریسمانی بود که در ایام جشن و خوشی کودکان از بام و درخت بیاویزند و بر آن نشسته در هوا آیند و روند و آنرا اورک و کاژو و هلوچین نیز خوانند، (فرهنگ جهانگیری) :
امن و عدل و استقامت در هوای ملک تو
باد چون بازیگران بازی کنان بر باز پیچ،
شمس فخری (از فرهنگ جهانگیری)،
بادپیچ، (ناظم الاطباء)، و رجوع به بادپیچ شود
لغت نامه دهخدا

باذپیچ

باذپیچ
در نسخۀ خطی فرهنگ اسدی نخجوانی آمده است و همان بازپیچ و بادپیچ باشد، رجوع به بادپیچ و بازپیچ شود
لغت نامه دهخدا