معنی باروگراف - فرهنگ فارسی عمید
معنی باروگراف
باروگراف
فشارنگار، ابزاری برای ترسیم فشار هوا، باروگراف
تصویر باروگراف
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با باروگراف
پاراگراف
پاراگراف
قسمتی کوچک از قطعه نثر و فصل کتاب، قطعه، فقره
فرهنگ لغت هوشیار
پاراگراف
پاراگراف
بخشی از یک نوشته که معمولاً از یک اصل یا جنبه معین گفتگو می کند و با شروع سطر تازه از بخش های دیگر جدا می شود، بند (واژه فرهنگستان)، جزء، فقره
فرهنگ فارسی معین
پاراگراف
پاراگراف
بخش کوچکی از فصل کتاب یا نوشتۀ دیگر که مطلبی مستقل از مباحث پیشین، اما وابسته به کل متن را بیان می کند
فرهنگ فارسی عمید
بار گران
بار گران
ثقل. (منتهی الارب). بار سنگین. وقر. (ترجمان القرآن) : شتروار بار گران دو هزار پسندیده باژ ازدر کارزار. فردوسی. ، فروکش شدن. (غیاث). محل فروکش کردن، مقام گزیدن. (غیاث). رجوع به بارانداز شود
لغت نامه دهخدا
پاراگراف
پاراگراف
قسمتی کوچک از قطعۀ نثر و فصل کتاب و جز آن که (ئ) علامت آن است، بند، جزء، قطعه، فقره، و هم آن علامت را پاراگراف گویند
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.