جدول جو
جدول جو

معنی بابونک

بابونک
بابونه، گیاهی علفی و خوش بو با برگ های ریز و شاخه های باریک و گل های سفید که بعضی از انواع آن مصرف دارویی دارد، اقحوان، بابونج، تفّاح الارض، کوبل
تصویری از بابونک
تصویر بابونک
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بابونک

بابونک

بابونک
گیاهی خوشبو و پُر برگ با شاخه های سبز و باریک و برگ های ریز که دارای گل های سفیدی است و میان آن ها زرد است، در زمین های شنی و کنار آبگیرها می روید، بابونه، بانونج
بابونک
فرهنگ فارسی معین

بابونک

بابونک
قریه ایست سه فرسنگی مشرق شیراز. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا

بابونه

بابونه
گیاهی علفی و خوش بو با برگ های ریز و شاخه های باریک و گل های سفید که بعضی از انواع آن مصرف دارویی دارد، اُقحُوان، بابونَج، بابونَک، تُفّاحُ الاَرض، کوبَل
بابونۀ گاوی: در علم زیست شناسی نوعی بابونه با برگ های بریده، معطر و تلخ که بوته اش بزرگ تر از دیگر انواع آن است
بابونه
فرهنگ فارسی عمید

بابونج

بابونج
بابونه، گیاهی علفی و خوش بو با برگ های ریز و شاخه های باریک و گل های سفید که بعضی از انواع آن مصرف دارویی دارد، اُقحُوان، بابونَک، تُفّاحُ الاَرض، کوبَل
بابونج
فرهنگ فارسی عمید

بابونه

بابونه
گیاهی خوشبو و پُر برگ با شاخه های سبز و باریک و برگ های ریز که دارای گل های سفیدی است و میان آن ها زرد است، در زمین های شنی و کنار آبگیرها می روید، بابونک، بانونج
بابونه
فرهنگ فارسی معین