هم قدم هم قدم همراه و هم سفر و هم طلب. (برهان) : تا کی دم اهل، اهل دم کو همراه کجا و هم قدم کو؟ نظامی (لیلی ومجنون ص 50). تا هم قدم شدیم سگ پاسبانْت را از فرق فرقدین، قدم برنهاده ایم. خاقانی. با طایفه ای جوانان صاحبدل همدم و همقدم بودم. (گلستان) لغت نامه دهخدا
هم قلم هم قلم هم کلک، دو یا چند نویسنده که به یک نوع نویسندگی (مقاله نویسی داستان نویسی و غیره) اشتغال دارند، مفتش، منشیان یک اداره فرهنگ لغت هوشیار