جدول جو
جدول جو

معنی هم قدم

هم قدم
دو یا چند تن که با هم راه بروند، همگام، همراه
تصویری از هم قدم
تصویر هم قدم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با هم قدم

هم قدم

هم قدم
دو یا چند کس که با هم راه روند، همگام، همراه، هم سفر، خدمتگار، خادم
فرهنگ لغت هوشیار

هم قدم

هم قدم
همراه و هم سفر و هم طلب. (برهان) :
تا کی دم اهل، اهل دم کو
همراه کجا و هم قدم کو؟
نظامی (لیلی ومجنون ص 50).
تا هم قدم شدیم سگ پاسبانْت را
از فرق فرقدین، قدم برنهاده ایم.
خاقانی.
با طایفه ای جوانان صاحبدل همدم و همقدم بودم. (گلستان)
لغت نامه دهخدا

هم قسم

هم قسم
کسی که با دیگری عهد و پیمان بسته و سوگند خورده، هم سوگند
هم قسم
فرهنگ فارسی عمید

هم قوم

هم قوم
خویشاوند، همتیره دو یا چندکس که ازیک قوم هستند هم قبیله
هم قوم
فرهنگ لغت هوشیار

هم قلم

هم قلم
هم کلک، دو یا چند نویسنده که به یک نوع نویسندگی (مقاله نویسی داستان نویسی و غیره) اشتغال دارند، مفتش، منشیان یک اداره
فرهنگ لغت هوشیار

هم قسم

هم قسم
هم عهد، هم پیمان، دو تن که با یکدیگر بر سرکاری سوگند خورند
هم قسم
فرهنگ لغت هوشیار