معنی هم چشم - فرهنگ فارسی عمید
معنی هم چشم
- هم چشم
- کسی که با دیگری در کاری رقابت کند، رقیب، حریف
تصویر هم چشم
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با هم چشم
هم چشم
- هم چشم
- کسی که در کاری با دیگری رقابت کند حریف رقیب: هرکسی بمعرکه رسید به جهت تحصیل نام و ننگ و غیرت هم چشمان بی ملاحظه از عقب مخالفان میتاخت
فرهنگ لغت هوشیار
هم چشم
- هم چشم
- برابر و مقابل و رقیب. (آنندراج) : آزادخان از فرقۀ غلزه ای و هم چشم با فرقۀ ابدالی بود. (مجمل التواریخ گلستانه)
لغت نامه دهخدا
خم چشم
- خم چشم
- قی و آب خشک چشم. ریم چشم. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
هم چشمی
- هم چشمی
- رقابت و برابری نمودن. (یادداشت مؤلف). چشم وهم چشمی نیز به معنی هم چشمی است.
- هم چشمی کردن، رقابت کردن. رجوع به هم چشم شود
لغت نامه دهخدا