بر وزن و معنی ناگاه است و بیکبار هم گویندش، (برهان قاطع)، تبدیل ناگاه است، (انجمن آرا)، مبدل ناگاه است، (فرهنگ نظام)، ناگاه، (غیاث اللغات)، بیوقت، نابگاه، نابهنگام، ناگاه، رجوع به همین کلمه شود
آنچه که درجایی نگنجد، فراهم ناآینده ناسازگار: (واین چهار مایه (آب وآتش و باد وخاک) ضد یکدیگرند یعنی دشمن یکدیگرند و بایکدیگر ناگنجنده و نا سازند {مقابل گنجنده
بمعنی یکتا گاه و یک بار باشد، (جهانگیری) : زهی دولت که من دارم که دیدم چو تو ممدوح مکرم را بتاگاج، سوزنی (از جهانگیری)، مؤلف انجمن آرا آرد: در جهانگیری نوشته تاگاج، یک تا گاه و بیکبار باشد و این بیت حکیم سوزنی را شاهد آورده ... وخطا کرده، ناگاج بمعنی ناگاه است ’نون’ را ’تا’ گمان کرده و جیم و ها با یکدیگر بدل شوند، رجوع به آنندراج شود، مؤلف فرهنگ رشیدی نویسد: ... و جهانگیری ... سهو کرده و تصحیف خوانده ...، و صحیح به نون است، در فرهنگ جهانگیری بمعنی یکتا گاه و یک بار، (لسان العجم ج 1 ص 274) : بی فکرت و مدّاحی صدر تو همه عمر حاشا که زنم یک مژه را بر مژه ناگاج، سوزنی (از انجمن آرا)، رجوع به ناگاج و گاج و گاه شود
بغتهً، مبدل ناگاه، (آنندراج)، به یک بار، ناگاه، بی وقت، (ناظم الاطباء) : زهی دولت که من دارم که دیدم چو تو ممدوح مکرم را به ناکاج، سوزنی، بی فکرت مداحی صدر تو همه عمر حاشا که زنم یک مژه را بر مژه ناکاج، سوزنی (از آنندراج)، رجوع به ناگاج و ناگاه شود، یکایک، (آنندراج)