جدول جو
جدول جو

معنی ناکرده کار

ناکرده کار
آنکه کاردان و کارآزموده نباشد، ناشی، بی تجربه
تصویری از ناکرده کار
تصویر ناکرده کار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ناکرده کار

ناکرده کار

ناکرده کار
آنکه کار آزموده و مجرب نیست بی تجربه ناشی: چسان کار بگشاید از روزگار بنا کرده کاری فتا دست کار
فرهنگ لغت هوشیار

ناکرده کار

ناکرده کار
آنکه بر حقیقت کار هیچ اطلاعی نداشته باشد. (آنندراج). آنکه کاردان و کارآزموده و تجربه کار نباشد. (ناظم الاطباء). ناآزموده. نامجرب. کارناکرده. نکرده کار. ناشی. ناوارد به کار:
چسان کار بگشاید از روزگار
به ناکرده کاری فتاده ست کار.
ملاطغرا (از آنندراج).
- امثال:
ناکرده کار رامبر به کار
لغت نامه دهخدا

نکرده کار

نکرده کار
ناآزموده. ناشی. نامجرب. بی تجربه. (یادداشت مؤلف). مقابل کرده کار.
- امثال:
نکرده کار را مبر به کار
لغت نامه دهخدا

نادیده کار

نادیده کار
بی تجربه نامجرب: تو برنایی و نوز نادیده کار چو خواهی که یابی بر از روزگار... (شا. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار

نادره کار

نادره کار
شگفتی آفرین کسی که کارهای عجیب یابی مانند انجام دهد
نادره کار
فرهنگ لغت هوشیار

نادره کار

نادره کار
کسی که کار بی مانند یا بسیار عجیب کند. (فرهنگ نظام). کننده کارهای خارق عادت و صانع قابل. (ناظم الاطباء). آنکه از وی کار نادر و غریب به وقوع آید. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

کرده کار

کرده کار
کارکرده، کارآزموده، مجرب، کاردان، برای مِثال جادو نباشد از تو به تنبل سوارتر / عفریت کرده کار و تو ز او کرده کارتر (دقیقی - ۹۹)
کرده کار
فرهنگ فارسی عمید