جدول جو
جدول جو

معنی مدح گستر

مدح گستر
مدیحه سرا، شاعری که در مدح دیگران شعر می گوید
تصویری از مدح گستر
تصویر مدح گستر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مدح گستر

مدح گستر

مدح گستر
سونگستر آنکه مدح بزرگی یا شیئی مهم را نشر دهد شاعر مدیحه سرای: این کعبتین بی نقش آورد سر بکعبم تا بر دو کعبه گشتم چون کعب مدح گستر. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار

مدح گستر

مدح گستر
مَدّاح:
این کعبتین بی نقش آورد سر به کعبم
تا بر دو کعبه گشتم چون کعب مدح گستر.
خاقانی.
رجوع به مداح شود
لغت نامه دهخدا

مدح گستری

مدح گستری
مداحی. ستایش: بی شائبۀ تکلف و سخنوری و غایلۀ تصلف و مدح گستری. (حبیب السیر ج 3 ص 322)
لغت نامه دهخدا

عدل گستر

عدل گستر
داد گستر عدل گستری. عمل عدل گستر دادگستری عدالت
عدل گستر
فرهنگ لغت هوشیار

مدح گفتن

مدح گفتن
آفرینیدن سون گفتن کسی را ستودن (خصوصا بشعر) : و نابغه او را مدح گفت
فرهنگ لغت هوشیار

عدل گستر

عدل گستر
دادگستر. که بسط عدل و داد دهد. عادل:
تخم اقبال در زمین بقا
بانوی عدل گستر افشانده ست.
خاقانی.
امثلۀ قضا بر موجب رضای او موشح برأی انور ملک پرور عدل گستر. (سندبادنامه ص 274)
لغت نامه دهخدا

مدح گر

مدح گر
سونگر آفرینگر مدح کننده ستایشگر مداح: خاطر خاقانی است مدح گر مصطفی زان ز حقش بی حساب هست عطا در حساب. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار