معنی گریه آور - فرهنگ فارسی عمید
معنی گریه آور
گریه آور
آنچه باعث اشک ریختن شود، اشک آور، گریه آورنده
تصویر گریه آور
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با گریه آور
گریه آور
گریه آور
گریه آورنده. متأثرکننده. ناراحت کننده
لغت نامه دهخدا
گربه شور
گربه شور
چیزی را به عجله و ناتمام شستن گربه شور کردن: کنایه از گربه شور
فرهنگ فارسی عمید
گردن آور
گردن آور
تنومندء زورمند: فرمود که هزار غلام گردن آورتر زره پوش را نزد من فرست
فرهنگ لغت هوشیار
گریه آلود
گریه آلود
گریه آلوده: تماشای گل و شبنم گوارا باد بر بلبل که بوی گل نمی ارزد بروی گریه آلودش. (صائب)
فرهنگ لغت هوشیار
گریس خور
گریس خور
مهره کوچکی است که دهانه آن بوسیله یک ساچمه فنردار باز و بسته میشود و این مهره را در قسمتهایی از ماشین که احتیاج به گریس دارد نصب کنند
فرهنگ لغت هوشیار
گریه آلود
گریه آلود
داغدار شده از گریه و اشک. (ناظم الاطباء) : تماشای گل و شبنم گوارا باد بر بلبل که بوی گل نمی ارزد به روی گریه آلودش. صائب (از آنندراج). این زمان افسرده ام صائب و گرنه بیش از این میچکد آتش ز چشم گریه آلودم چو شمع. صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.