سنگین کردن ثقیل کردن، دشوار کردن مشکل کردن، یا گران کردن رکاب. رکاب کشیدن تند راندن مرکب: بر وفق امتثال اشارت رکاب مسارعت گران کرد و عنان مسابقت سبک، تاختن حمله آوردن، سوار شدن، یا گران کردن سر. تکبر ورزیدن، ترشرویی کردن عتاب کردن: خداوند خرمن زیان میکند که بر خوشه چین سر گران میکند. (سعدی) یا گران کردن عنان. دهنه مرکوب را کشیدن: سبک تیغ را بر کشید از نیام عنان را گران کرد و بر گفت نام. یا گران کردن نرخ. بالا بردن قیمت
دشوار کردن. سخت کردن. مشکل کردن: بدان ره که گفت اوسپه را بران مکن بر سپه کار رفتن گران. فردوسی. ، سنگین کردن. ثقیل کردن. وزین کردن: خون ریز این (خزان) قنینۀ می را گران کند خون ریز آن ترازوی طاعت کند گران. سوزنی