جدول جو
جدول جو

معنی گدازه

گدازه
مواد گداخته شده که از دهانۀ آتشفشان بیرون آید
تصویری از گدازه
تصویر گدازه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گدازه

گرازه

گرازه
از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار ایرانی در سپاه کیکاووس پادشاه کیانی
گرازه
فرهنگ نامهای ایرانی

گرازه

گرازه
خوک وحشی، (صفت نسبی، منسوب به گراز) کنایه از دلیر مانند گراز
گرازه
فرهنگ فارسی عمید

گرازه

گرازه
خوک وحشی: نتوان جست خلافش بسلاح و بسپاه زانکه نندیشد شیریله از یشک گراز. (فرخی)، شجاع دلیر دلاور (بمناسبت قوت جانور مذکور) : دور سپهر مثل تو هرگز نیاورد از هفت پشت پهلو شیرافکن و گراز. (عمید لوبکی)
فرهنگ لغت هوشیار

گدازش

گدازش
عمل گداختن ذوب، کاهش تن لاغری: و بسیار باشد که خداوند گدازش و کاهش را که بتازی ذبول گویند اجابت طبع صفرایی باشد
فرهنگ لغت هوشیار

گداره

گداره
تخته هایی که بام خانه را بدانها پوشانند، بالا خانه تابستانی فروار فرواره
فرهنگ لغت هوشیار

گوازه

گوازه
چوبدستی باشد که گاو و خر دیگر ستوران را بدان دانند: دوستان را بیافتی بمراد سر دشمن نکوفتی بگواز. (فرخی)، واحد طول معادل ذراع: در ازای از گواز های ما، هاون چوبین جواز. تخم مرغ نیم پخته
فرهنگ لغت هوشیار