قدر قدرت قدر قدرت خدا توان بر نامی که فارسی گویان برای فرمانروایان ساخته اند آنکه قدرتش برابر قضا و قدر است (برای شاهان آورده می شود) : اعلی حضرت قدر قدرت فرهنگ لغت هوشیار
ابرقدرت ابرقدرت قدرتی که از دیگر قدرت ها قوی تر باشد، در اصطلاح سیاسی، کشور یا کشورهایی هستند که از نظر قدرت صنعتی و نظامی از کشورهای دیگر قوی ترند و بر صحنه سیاست بین المللی فرمانروایی دارند فرهنگ فارسی معین
پرقدرت پرقدرت پرقوت، توانا، توانمند، زورمند، قادر، قدرتمند، نیرومندمتضاد: عاجز فرهنگ واژه مترادف متضاد
درقدر درقدر با قدر و منزلت در. دارای ارزش و بهایی چون ارزش در. با ارزش در: تو درقدری و در تنها نکوتر تو لعلی لعل بی همتا نکوتر. نظامی لغت نامه دهخدا