غاووش. غاوشو. در فرهنگ اسدی آمده: آن خیارکه برای تخم بگذارند تا بزرگ شود. (فرهنگ اسدی). خیار بزرگی که برای تخم نگاهدارند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) : فالیزدولتت را چون وقت زرع باشد از پیکر مه و مهر آرد سپهر غاوش. شمس فخری (از انجمن آرا). پنداشت دشمن که به اندیشۀ محال تاند که آتشی بجهاند ز غاوشو. شمس فخری (از انجمن آرا). ، خوشۀ انگور رسیده که آن را نیز جهت تخم گذارند. (برهان)