نشأۀ شراب و عالم شراب و حالت می نوشی. (غیاث اللغات) (آنندراج). حالت باده گساری. حالت می خوری. (از ناظم الاطباء) : نیست باکم ازفلک امشب که با او می خورم عالم آب است پندارم که آبش برده است. آشوب مازندرانی (از آنندراج). ترا که عالم آئینه عالم آب است چه احتیاج به تحصیل بادۀ ناب است. صائب. ساقی چه دهی پند من این بزم شراب است از گریه مرا منع مکن عالم آب است. محمد قلی سلیم (از آنندراج). هیچ منظوری ببزم می کشان چون شیشه نیست عالم آب است آنجا سبزه مینا خوشست. کلیم (از آنندراج)
جَمعِ واژۀ عالَمی، جهانیان. آنچه در جهان است: و جناح انعام و احسان او بر عالمیان گسترده. (کلیله و دمنه). تا عالمیان بدانند که چون با جگرگوشه و قره العین... (سندبادنامه ص 204). چون علم لشکر دل یافتم روی خود از عالمیان تافتم. نظامی. حق تعالی او را به کرامت آن مخصوص گردانید و عالمیان در کنف عدل و رأفت و پناه احسان و عاطفت او آسوده گشتند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 21). رحمت عالمیان و صفوت آدمیان. (گلستان). شخصم به چشم عالمیان خوب منظر است. (گلستان)