جدول جو
جدول جو

معنی طاحونه

طاحونه
آسیا، دستگاهی که به وسیلۀ آن غلات را آرد کنند، جایی که غلات را آرد می کنند، طاحون
تصویری از طاحونه
تصویر طاحونه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با طاحونه

طاحونه

طاحونه
آسیا. و طاحون نیز آمده. (آنندراج) (منتهی الارب) (غیاث از شرح نصاب) ، آس آب (آسیائی که به آب گردد). (مهذب الاسماء). آسیای آبی. رَحی َ. آسیا. ناعور، دست آس. (دهار). ج، طواحین
لغت نامه دهخدا

طاحونه

طاحونه
قریه ای است واقع در نیم فرسنگی میانۀ جنوب و مشرق شهر خفر. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا

طاحونی

طاحونی
منسوب به طاحون و طاحونه است که به معنی آسیاست، (سمعانی)
لغت نامه دهخدا

طاحون

طاحون
آسیا، دستگاهی که به وسیلۀ آن غلات را آرد کنند، جایی که غلات را آرد می کنند،
طاحون
فرهنگ فارسی عمید

طاحون

طاحون
آسیا طاحونه. یا طاحون هوا (هوایی)، آس بادی آسیایی که با باد گردد
طاحون
فرهنگ لغت هوشیار