جدول جو
جدول جو

معنی رنج بردار

رنج بردار
آنکه رنج و سختی تحمل می کند، رنجبر، رنج برنده، برای مثال به دانش بود بی گمان زنده مرد / خنک رنج بردار پاینده مرد (فردوسی - ۷/۳۶۷)
تصویری از رنج بردار
تصویر رنج بردار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با رنج بردار

رنج بردار

رنج بردار
رنج برنده. متحمل رنج و مشقت. زحمت کش. آنچه یا آنکه رنج و تعب را بردبار باشد:
به دانش بود بیگمان زنده مرد
خنک رنج بردار پاینده مرد.
فردوسی.
بدان تا تن رنج بردارشان
بیاساید از جنگ و پیکارشان.
فردوسی.
کجا آن حکیمان و دانندگان
همان رنج بردار خوانندگان.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

رنگ بردار

رنگ بردار
رنگ پذیر. آنکه یا آنچه رنگ بردارد. آنکه یا آنچه رنگ بگیرد. رجوع به رنگ پذیرفتن و رنگ برداشتن و رنگ گرفتن شود
لغت نامه دهخدا

رنجوردار

رنجوردار
کسی که بیمار در خانه دارد، بیماردار، برای مِثال مگو تندرست است رنجوردار / که می پیچد از غصه رنجوروار (سعدی۱ - ۵۹)
رنجوردار
فرهنگ فارسی عمید

رنج بردن

رنج بردن
تحمل سختی و مشقت کردن، زحمت کشیدن، درد کشیدن، اندوه خوردن، رنج کشیدن
رنج بردن
فرهنگ فارسی عمید