معنی دیونژاد - فرهنگ فارسی عمید
معنی دیونژاد
دیونژاد
آنکه از نژاد دیو باشد، کنایه از بداصل، بدگوهر
تصویر دیونژاد
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با دیونژاد
دیونژاد
دیونژاد
آنکه از نژاد دیوان باشد. دیوگوهر: همه آبستن گشتید و همه دیونژاد این مکافات چنین باشدتان اجر شبی. منوچهری
لغت نامه دهخدا
دیونهاد
دیونهاد
دیوسرشت. دیوطبیعت. دیوصفت. شیطان صفت: هرکه داد خرد نداند داد آدمی صورت است و دیونهاد. نظامی
لغت نامه دهخدا
دیو باد
دیو باد
گرد باد، تند دو (اسب) تند رو (شتر)، جنون دیوانگی
فرهنگ لغت هوشیار
پیغونژاد
پیغونژاد
از نژاد پیغو. ملک و امیر قسمتی از ترکستان: گو گرد کش نیزه اندر نهاد بر آن نره دیوان پیغو نژاد. دقیقی. دبیرش مر آن نامه را برگشاد بخواندش بر آن شاه پیغو نژاد. دقیقی. اما صحیح کلمه یبغو است. رجوع شود به پیغو و یبغونژاد
لغت نامه دهخدا
دیوآباد
دیوآباد
آباد کردۀ دیو. آباد از دیو، جن دار و جنی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.