جدول جو
جدول جو

معنی خوش ترکیب

خوش ترکیب
دارای اندام زیبا و متناسب، خوش اندام، خوش شکل
تصویری از خوش ترکیب
تصویر خوش ترکیب
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خوش ترکیب

خوش ترکیب

خوش ترکیب
خوش قیافه. خوش اندام. خوش تراش. مقابل بدترکیب. مقابل زشت. قشنگ. خوش قدوبالا. با اندام نکو. با قدوبرشی نیکو. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

خوش ترکیب

خوش ترکیب
شکیل، خوش ساخت، خوش شکل، خوش اندام، زیبا
متضاد: بدترکیب، موزون
متضاد: ناموزون، متناسب، زیبا، خوش اندام، چشم نواز
متضاد: بدترکیب
فرهنگ واژه مترادف متضاد

خوش ترکیبی

خوش ترکیبی
حالت خوش ترکیب. نکوترکیبی. نیک ترکیبی. خوش اندامی. خوش قدوبالایی
لغت نامه دهخدا

خوش رکاب

خوش رکاب
ویژگی مَرکبی که رام و تربیت شده و خوب سواری می دهد
خوش رکاب
فرهنگ فارسی عمید

خوش رکاب

خوش رکاب
اسب مطیع. اسب فرمانبردار و باتعلیم و رام. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا