جدول جو
جدول جو

معنی چپ رفتن

چپ رفتن
به راه چپ رفتن، به سمت چپ رفتن
کنایه از خلاف ورزیدن
مخالفت کردن
کنایه از حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، شید آوردن، گول زدن، مکر کردن، سالوسی کردن، نیرنگ ساختن، غدر داشتن، نارو زدن، پشت هم اندازی کردن، تنبل ساختن، غدر اندیشیدن، تبندیدن، اورندیدن، ترفند کردن، غدر کردن، دستان آوردن، فریفتن، مکایدت کردن، حقّه زدن، خدعه کردن، کید آوردن، گربه شانه کردن
تصویری از چپ رفتن
تصویر چپ رفتن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چپ رفتن

چپ رفتن

چپ رفتن
چپ افتادن و چپ بستن و چپ دادن. (آنندراج). چپ دادن. (غیاث). مخالفت کردن. (آنندراج) (غیاث) (ناظم الاطباء) ، مکاری ورزیدن. (آنندراج). حیله بکار بردن. (ناظم الاطباء) ، بسمت یسار رفتن. (ناظم الاطباء) :
چپ میرود به راستروان طریق عشق
در گوش چرخ حلقۀ آهن کشیدن است.
میرزا صائب (ازآنندراج).
رجوع به چپ و چپ افتادن و چپ بستن شود
لغت نامه دهخدا

آب رفتن

آب رفتن
جریان آب - رفتن آب، کوتاه شدن جامه تازه پس از شسته شدن آن، خارج شدن منی جاری شدن آب مرد، بی عزت شدن خوار گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار

پس رفتن

پس رفتن
عقب رفتن، عقب رفتن مقابل پیش آمدن، تنزل مقابل پیش رفتن پیش آمدن
پس رفتن
فرهنگ لغت هوشیار

سر رفتن

سر رفتن
یا سر رفتن دیگ. کف کردن محتوی آن و بیرون ریختن از سر دیگ. یا سر رفتن حوصله. بپایان رسیدن صبر و حوصله کسی
فرهنگ لغت هوشیار