معنی تحمق
تحمق
خود را به حماقت زدن، خود را کودن وانمود ساختن
تصویر تحمق
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با تحمق
تحمق
تحمق
خود را کودن وانمود ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تعمق
تعمق
ژرف نگری
فرهنگ واژه فارسی سره
تحمل
تحمل
بردباری، تاب
فرهنگ واژه فارسی سره
احمق
احمق
نادان، بی عقل، نابخرد
فرهنگ لغت هوشیار
احمق
احمق
نادان، کودن، بیخرد، ساده مرد
فرهنگ واژه فارسی سره
تحرق
تحرق
سوخته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تحذق
تحذق
زیرک نمایی استاد نمایی خود را حاذق و زیرک وا نمودن بدون آنکه باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تحامق
تحامق
خود را به حماقت زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تحقق
تحقق
حقیقت پیدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار