جدول جو
جدول جو

معنی آگندن

آگندن
پر کردن، انباشتن، چیزی را در ظرفی ریختن یا جا دادن که تمام آن را فرا گیرد، آکندن، آکنیدن، پر ساختن
تصویری از آگندن
تصویر آگندن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با آگندن

آگندن

آگندن
پر کردن انباشتن امتلا، حشو در نهادن آکنه نهادن آکنش نهادن، پوشیدن سطح چیزی بچیزی، غنی کردن آبادان کردن، دفن کردن مدفون ساختن، یاآکندن پهلو. فربه شدن، یاآکندن یال. قوی شدن بزرگ شدن، یاریش بفلفل آکندن، تیز تر کردن غم درد یاخشم بجای تسکین آن
فرهنگ لغت هوشیار

آگنده

آگنده
انباشته پر مملو ممتلی، حشو در نهاده، نهان کرده پوشیده مخفی، مدفون دفین در خاک فرو برده، نگار کرده ملون منقش، مغزدار میان پر، سخت فربه با گوشتی سخت پیچیده
فرهنگ لغت هوشیار