جدول جو
جدول جو

معنی اسطوخودوس

اسطوخودوس
گیاهی از خانوادۀ نعنا با برگ های باریک، گل های سفید یا بنفش و تخم های ریز زرد رنگ که مصرف دارویی دارد، استوخودوس، لاواند، شاه اسپرم رومی
تصویری از اسطوخودوس
تصویر اسطوخودوس
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اسطوخودوس

اسطوخودوس

اسطوخودوس
از لاتینی استوخاس، اُسطوخُدوس. اُسطوخودُس. نبات له سفاد حمر دقیقه کسفاد حبهالشعیر و هو اطول منه ورقاًو فیه قضبان غبر کما فی الافتیمون بلانور و هو حریف مع مراره یسیره. (مقالۀ ثانیه از کتاب ثانی قانون ابوعلی سینا چ طهران ص 159 س 4). نباتی است و بر سر اوشاخهای بزرگ است همچنانکه بر سر دانۀ جو باشد و برگ او از برگ جو درازتر باشد و اندر وی شاخها اغبر بود یعنی خاک رنگ همچنانکه در افتیمون و رنگ او بسرخی میل دارد و ابن ماسویه گوید او را تخمی است و او را چون بدست بمالند بوی کافور دهد، طعم او تلخ و تیز است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). اسطوخودوس، معنی آن موقف الارواح است و آن جزیره ای که از آنجا خیزد نام آن جزیره استخادس است و آنرا شاه سفرهم رومی گویند و طبیعت آن گرم است در درجۀ اول و خشکست در دوم و بهترین آن بودکه تازه بود و لون آن بسبزی مایل بود و در طعم وی تلخی و حراقت بود و منفعت وی آنست که دماغ را از اخلاطپاک کند و صرع را نافع بود و سدّه بگشاید و مرضهای عصبانی را سودمند بود و مرۀ سودا و بلغم لزج براند و مجلل و مفتح بود و طبیخ وی مسهل خلط سودائی بود خاصه از سر و مفرح و مقوی دل بود و مقوی جمیع اعضاء باطن و همه بدنست و در تقویت دل و تزکیۀ فکر بغایتست و شربتی از وی مقدار سه درم بود و معده و احشا را ازاخلاط بد پاک کند و مغص را نافع آید و جهت زهری که خورده باشند و گزندگی جانوران سودمند بود و اگر طبیخ وی بر مفاصل ضماد کنند درد ساکن گرداند و اگر دو جزءاز اسطوخودوس و یک جزو پوست بیخ کبر کوفته و بیخته با عسل بسرشند و استعمال کنند جهت سردی معده و خلطهای بد نافع بود و بدل آن فراسیون است بوزن آن و گویندبدل آن بوزن آن مرو و گویند بدل آن افتیمون است. و وی مضر است بشش و غثیان و کرب آورد و صاحب منهاج گوید مصلح وی حماما است و گویند بارزد، و صاحب تقویم گوید مصلح وی صمغ و یا کتیرا بود. (اختیارات بدیعی).
اسطوخودوس بیونانی حافظالارواح است و آن گیاهی است برگش شبیه برگ صعتر و از آن درازتر و باریکتر و گلش مایل بسفیدی و ساقش واحد و باریک و بی شاخ و در قد کمتر از شبری و قبۀ او متراکم از اجزاء شبیه بجو و بی تخم و مایل بسرخی و تندطعم و با اندک تلخی. در اول دوم گرم و خشک و گویند مرکب القوی است و اجزاء باردۀ او کمتر. و این قول اقرب است. محلل و ملطف و مفتح سدد و جالی و با قوه قابضه و مقوی بدن و دل و احشاء و در تقویت ارواح (؟) دماغی بی عدیل و مانع عفونت اخلاط و منضج و منفی مرۀ سوداء دماغی و طبیخ او در امراض سینه و سعال و نزله قوی تر اززوفا و مفرح و مسهل بلغم و سودا و مقوی آلات بول و با قوه تریاقیه و سعوط یک درهم او با عسل منقی قوای دماغی و آشامیدن یک درهم با ماءالعسل جهت جنبیدن مغزسر که از ضربه و سقطه حادث شده باشد و به تنهائی جهت رعشۀ دماغی و دو جزو او با یک جزو بیخ کبر که با عسل سرشته باشند جهت برودت معده و بواسیر بغایت مفیدو ضماد پختۀ او جهت درد مفاصل و نقرس و نقوع و مطبوخ او جهت استسقا و ورم بارد جگر و تنقیۀ گرده و طحال و امراض مقعد نافع و با سکنجبین و نمک هندی مسهل قوی و جهت صداع مفید و با عاقرقرحا و سکبینج جهت صرع و با شراب جهت نفخ و درد اعصاب و اضلاع و سموم مشروبه نافع و مضر صفراوی مزاج و معطش و مغثی محرورین و مصلحش سکنجبین. گویند مضر شش است و مصلحش کتیرا و صمغ و قدر شربتش از دو درهم تا پنج درهم و بدلش در آلات تنفس فراسیون و در تنقیۀ سوداء افتیمون و مداومت مربای گل او با شکر و عسل هر روز یک مثقال از گل او خورده شود جهت رفع سودا و تفریح مجرب دانسته اند و مؤلف تذکره گوید که چون او را با ثلث او گشنیز خشک و ربعاو مرزنجوش و تسع او هر یک از مصطکی و هلیلۀ کابلی و کندر معجون کنند یا بجوشانند و هر شب در وقت خواب مداومت نمایند جهت رفع نزلات و رمد و ترهل و ربو و گرانی سامعه و ضعف باصره مجرب است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع بتذکرۀ ضریر انطاکی ج 1 ص 44 شود. بلغت یونانی و بعضی گویند رومی شاه اسپرم رومی است و مسهل فایده مند است و معنی آن بعربی موقف الارواح و ممسک الارواح بود، تقویت دل و تزکیۀ فکر دهد و بعربی ضَرْم گویند بفتح ضاد نقطه دار. (برهان). ممسک الارواح. موقف الارواح. موافق الارواح. ضَرم. ضُرم. غَرَف. (منتهی الارب). منتجوسه. شاه اسپرم رومی. شاه اسپرغم رومی. خُزامی. ناردین. سنبل رومی. سنبله. سنبل. کشه
لغت نامه دهخدا

اسطو خودوس

اسطو خودوس
یونانی تازی شده شاه اسپرم رومی کشه استو قدس
اسطو خودوس
فرهنگ لغت هوشیار

استوخودوس

استوخودوس
اُسطوخودوس، گیاهی از خانوادۀ نعنا با برگ های باریک، گل های سفید یا بنفش و تخم های ریز زرد رنگ که مصرف دارویی دارد، لاواند، شاه اِسپَرَم رومی
استوخودوس
فرهنگ فارسی عمید

استخودوس

استخودوس
گیاهی است داروئی و خوشبو. رجوع به اسطوخودوس شود
لغت نامه دهخدا