متصدی دخل و خرج سرای، از مناصب عهد خلفای عباسی که مامور رسیدگی و پرداخت مخارج روزانۀ دربار، مطبخ، اسطبل و وظایف و جیرۀ حواشی بوده، استاد سرا، استاد دار
سرا استاد استاد خانه وکیل دار استاد سرای سرای دار (اعظم)، یکی از مناصب عهد خلفای عباسی، مامور وصول خراج و مالیات. توضیح وظیفه استادالدار آن باشد که مبلغی معین از اوال خزانه و برات بلاد بتحویل وی دهند سپس بدون رسید پرده تحویل گیرند و بمصرف رواتب نانوا خانه و مطبخ اسطبل و وظایف و جامگی حواشی تعلق دارد بامضای وزیر مستوفی و مشرف و ناظر وعارض لشکر و نایب آنان قبض و صول ستاند اما در مصارف بیوتات علامت عارض سپاه در کار نباشد و بدین گونه قبض رسید را دوازده امضا از ارباب مناصب و نواب ایشان باید، خصی خادم خواجه سرا
اقماری ملقب بعزّالدین: و من منازلها (منازل بین بلبیس و غزه) قطیا... و کان الأمیر بها فی عهد وصولی الیها عزّالدین استادالدّار اقماری. (ابن بطوطه) عضدالدین بن رئیس الرؤسا، دارمی. رجوع به عضدالدین و حبیب السیر جزء3 از ج 2 ص 117 و 118 و جزء4 از ج 2 ص 13 شود
وکیل دار. استاد سرای. یکی از مناصب عهد خلفای عباسی: اما وزیر ابن یونس چون ببغداد آمد ناصر خلیفه پسر بخاری را نیابت وزارت داده بود و باز معزول کرده و در آن حال ابن حدیده وزیر بود. ابن یونس را باز طلبید و مخزن به او بسپرد و کار دواوین بأسرها به او حواله فرمود و او با این کارها بهم نیابت وزارت نیز میکرد و دیگر بار معزول گشت و مدتی در عزل بماند و باز استادالدار شد و دواوین بدو سپردند. (تجارب السلف ص 329). ظاهر (خلیفه) روز دوشنبۀ غرّۀ شوال جامۀ سفید بپوشید و جامۀ برد پیغمبر بر دوش گرفت و در شباک قبۀ مبایعت بنشست و وزیر بیرون شباک بایستاد بر پایۀ اول منبر، استادالدار مبارک بن ضحاک پایۀ زیرتر و بیعت او از امرا و حجّاب... بستدند. (تجارب السلف ص 344). درهای خلافت بگشادند و کس بطلب وزیر نصیرالدین ناقد فرستاد... و او را در محفّه ای بیاوردند و در بیرون شباک بمبایعت منبری بنهادند و وزیر بالای منبر نشست و مؤیدالدین بن علقمی استادالدار بیک پایۀ زیرتر مردم را به الفاظ مبایعت تلقین میکردند و مستعصم در اندرون شباک بر کرسی نشسته بود. (تجارب السلف ص 356) .رجوع به وکیل دار و استاد سرای و استاذالدار شود
استادالدار. وکیل دار. استاد سرای: و امّا الشرقیه (من بغداد) فهی الیوم دارالخلافه و کفاها بذلک شرفاً و احتفالاً و دورالخلیفه مع آخرها و هی تقع منها نحو الربع او ازید لأن ّ جمیعالعباسیین فی تلک الدیار معتقلین اعتقالاً جمیلاً لایخرجون و لایظهرون و لهم المرتّبات القائمه بهم وللخلیفه من تلک الدیار جزء کبیر قد اتخذ فیها المناظر المشرفه و القصور الرائقه و البساطین الأنیقه و لیس له الیوم وزیراً انّما له خدیم یعرف بنائب الوزارهیحضر الدیوان المحتوی علی اموال الخلافه و بین یدیه الکتب فینفذ الأمور و له قیم علی جمیع الدیار العباسیه و امین علی کافه الحرم الباقیات من عهد جدّه و ابیه و علی جمیع من تضمه الحرمه الخلافیه یعرف بالصاحب مجدالدین استاذالدار لهذه القبه و یدعی له اثر الدهاءللخلیفه و هو قلما یظهر للعامّه اشتغالاً بما هو بسبیله من امور تلک الدیار و حراستها و التکفّل بمغالقها و تفقدها لیلاً و نهاراً. و رونق هذا الملک انّما هو علی الفتیان و الاحابش المجابیب منهم فتی اسمه خالص. (رحلۀ ابن جبیر ص 180). لمّا توفّی الوزیر عون الدین بن هبیره اعتقل الدیوان العزیز جماعه من اصحابه و کان العماد فی جمله من اعتقل لانّه کان ینوب عنه فی واسط تلک المدّه فکتب من الحبس الی عمادالدین عضدالدین بن رئیس الرؤساء و کان حینئذ استاذالدار المستنجدیه. ذلک فی شعبان سنه ستین و خمسمائه (560 هجری قمری). (تاریخ ابن خلکان چ تهران ج 2 ص 190). و اقام (ابن العلقمی وزیرالمعتصم) عند خاله عضدالدین ابی نصر المبارک بن الضحاک و کان استاذالدار و لما قبض علی مؤیدالدین القمی و کان استاذ فوضت الاستاذالداریه الی شمس الدین ابن الناقد ثم عزل و فوضت الاستاذداریه الی ابن العلقمی... (فوات الوفیات). امیرالمؤمنین بود با تنی چنداز خاصگیان چون استاذالدار و حاجب الباب... (اسرارالتوحید چ تهران ص 299). و رجوع به استادالدّار شود
وکیل دار استاد سرای سرای دار (اعظم)، یکی از مناصب عهد خلفای عباسی، مامور وصول خراج و مالیات. توضیح وظیفه استادالدار آن باشد که مبلغی معین از اوال خزانه و برات بلاد بتحویل وی دهند سپس بدون رسید پرده تحویل گیرند و بمصرف رواتب نانوا خانه و مطبخ اسطبل و وظایف و جامگی حواشی تعلق دارد بامضای وزیر مستوفی و مشرف و ناظر وعارض لشکر و نایب آنان قبض و صول ستاند اما در مصارف بیوتات علامت عارض سپاه در کار نباشد و بدین گونه قبض رسید را دوازده امضا از ارباب مناصب و نواب ایشان باید، خصی خادم خواجه سرا
متصدی دخل و خرج سرای، از مناصب عهد خلفای عباسی که مامور رسیدگی و پرداخت مخارج روزانۀ دربار، مطبخ، اسطبل و وظایف و جیرۀ حواشی بوده، اُستادِ سَرا، اُستادُ الدّار