جدول جو
جدول جو

معنی ناوسروان

ناوسروان
افسر نیروی دریایی، نظیر سروان در نیروی زمینی
تصویری از ناوسروان
تصویر ناوسروان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ناوسروان

ناوسروان

ناوسروان
نظیر سروان در ارتش. (لغات فرهنگستان). سروان نیروی دریائی
لغت نامه دهخدا

انوشروان

انوشروان
انوشیروان، دارای روان جاوید، دارنده لوح جاویدان، لفب خسرو اول پادشاه ساسانی ملقب به دادگر، پیامبر (ص) در زمان این پادشاه متولد شد
انوشروان
فرهنگ نامهای ایرانی

انوشروان

انوشروان
انوشیروان عادل کسری: انوشروان در باغ رفت و گرد جماعت درنگرید. (فارسنامۀ ابن البلخی). رجوع به انوشیروان شود
لغت نامه دهخدا

انوشروان

انوشروان
ابن محمد بن خالد بن محمد القاسانی. وزیر مسترشد بالله خلیفۀ عباسی مردی دانشمند بود و تاریخی لطیف کرده است بنام صدور زمان الفتور و فتور زمان الصدور. عماد اصفهانی در کتاب نصرهالفتره و عطرهالفطره که در تاریخ آل سلجوق نوشته از کتاب انوشروان وزیر بسیار روایت آورده است. وی به سال 532هَ. ق. درگذشت. مقامات خود را به امر خلیفه از ده به پنجاه رسانید. (ابن خلکان چ تهران ص 458) ، چوب جولاهگان. (آنندراج).
- ناقۀ ذات نیرین و ذات انیار، ناقه ای کلانسال که در آن بقیه ای باشد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

ناوناوان

ناوناوان
از: ناو (از مصدر ناویدن) + ناو (مکرر) + ان (پسوند صفت فاعلی و حال)، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، خرامان، گرازان، جلوه کنان، (برهان قاطع) (آنندراج)، دامن کشان، (از فرهنگ خطی) : درانج، ناوناوان و خرامان در رفتار، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا