جدول جو
جدول جو

معنی مچ پیچ

مچ پیچ
نوار نخی یا پشمی که به مچ دست یا پا می پیچند
تصویری از مچ پیچ
تصویر مچ پیچ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مچ پیچ

مچ پیچ

مچ پیچ
نواری پهن و دراز که به چندین تو بر مچ پای پیچند. نواری که بر روی قسمت سفلای پارچۀ مضبوط پیچند که پای گرم کند. مرادف پاتابه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، نواری که بر آستین پیچند که آستین را بر مچ دست سخت کند حفظ حرارت را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پیچ پیچ

پیچ پیچ
با پیچ بسیار پر پیچ و خم: وین شکم بی هنر پیچ پیچ صبر ندارد که بسازد بهیچ 0 (گلستان)، پیچنده پرکن مرغول (زلف)، پر رنج پر مشقت سخت: ماکییم اندر جهان پیچ پیچ چون الف از خواجه دارد هیچ هیچ. (مثنوی)، پر ناز و غمزه پر ادا: شاهد پیچ پیچ را چه کنی ک ای کم از هیچ، هیچ را چه کنی ک (هفت پیکر)، نه راست و مستقیم منحرف: میرود کودک بمکتب پیچ پیچ چون ندید از مرد کار خویش هیچ. (مثنوی) -6 مضطرب پیچان: شه از گفت آن مرد دانش بسیج فرو ماند بر جان خود پیچ پیچ. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

گل پیچ

گل پیچ
حریری بسیار باریک و حاکل ماورا که در آن گل سرخ را خشک میکردند و برای دعوت بعروسی با نبات بخانه مدعو میفرستادند، کیسه ای کوچک از حریر بسیار نازک که در آن گل سوری را خشک میکردند و زنان در میان جامه مینهادند تا بوی خوش گیرد
فرهنگ لغت هوشیار

مارپیچ

مارپیچ
پیچیدگی در اطراف مرکزی، به شکل مار حلقه زده، حلزونی شکل
مارپیچ
فرهنگ لغت هوشیار

مار پیچ

مار پیچ
پیچ در پیچ مانند حلقه های مار: خط مارپیچ، مفتولی فلزی که دوراستوانه ای پیچیده شود، (ستون مار) عبارت از ستون یک بیک است با 5 قدم مسافت بین افراد. ستون مارپیچ برای حرکت از معابر مستور اتخاذ میشود
فرهنگ لغت هوشیار